
yegane

تنهايم خوبِ من !
و باور كن هنوز دلم به اندازه اين همه تنهايي بزرگ نيست ...
به پيش باز خيالت كه ميروم ، پايم گير ميكند به ناتواني زانوهايم
و پيچ ميخورد روي سفتي موزاييك حيات ...
صبح به صبح ،
چشمهايم را با قاب خاليت تيمم ميكنم ،
و ميروم به اميد فنا شدن يك روز ديگر از عمرم . ..
كي؟ كجا؟ چه وقت خالي از خيال مهربانت شدم
كه رنجيدي و دامن كشيدي از اندوه با من بودن ؟
نگفتهبودي زودرنجي
نگفتي كه می روی
نگفتي كه اینگونه ميروي ...
تو دیگر ،
تنهایم نگذار خوبِ من !
و باور كن هنوز دلم به اندازه اين همه تنهايي بزرگ نيست ...
به پيش باز خيالت كه ميروم ، پايم گير ميكند به ناتواني زانوهايم
و پيچ ميخورد روي سفتي موزاييك حيات ...
صبح به صبح ،
چشمهايم را با قاب خاليت تيمم ميكنم ،
و ميروم به اميد فنا شدن يك روز ديگر از عمرم . ..
كي؟ كجا؟ چه وقت خالي از خيال مهربانت شدم
كه رنجيدي و دامن كشيدي از اندوه با من بودن ؟
نگفتهبودي زودرنجي
نگفتي كه می روی
نگفتي كه اینگونه ميروي ...
تو دیگر ،
تنهایم نگذار خوبِ من !

دیدگاه
·
·
بروزرسانی
·
·
·
1394/04/18 - 09:12
15 نفر اين را مي پسندند

از آتش دل چون خُم می در جوشم....










