
شب باش : در پوشیدن خطای دیگران ///زمیــن باش : در فروتنی/// خورشیدباش : در مــهر و دوسـتی/// ڪوه باش : در هنگــام خشم و غضب ///رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران ///دریــاباش : در کنار آمدن با دیگران ///خودت باش : همانگونه که می نمایی





![]() |
آروم و عادي |
![]() |
ir2 |
![]() |
16 کاربر |
![]() |
1089 پست |
![]() |
12 دیدگاه |
![]() |
2508.75 امتياز |
![]() |
0000-00-00 [1397 سال ] |
![]() |
m - متاهل |
![]() |
اسلام |
![]() |
هرمزگان |
![]() |
لیسانس |
![]() |
مشغول خدمت |
![]() |
فیلم - ورزش وتفریح وکتاب |
فروشگاه شارژ |
تولبار سایت |
تقویم سایت |
نسخه موبایل |
شب باش : در پوشیدن خطای دیگران ///زمیــن باش : در فروتنی/// خورشیدباش : در مــهر و دوسـتی/// ڪوه باش : در هنگــام خشم و غضب ///رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران ///دریــاباش : در کنار آمدن با دیگران ///خودت باش : همانگونه که می نمایی
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود، گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛ گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است، گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛ گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست، گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...
خدایا! تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم، تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم، تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم، تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم، تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی...؟؟
خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت// پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت //کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد //خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت// درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد //آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت //خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد// که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود، گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛ گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است، گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛ گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست، گاهي تمام شهر گداي تو مي شود.